- اعمال کردن (مَ)
بکار بستن. بکار انداختن. بکار بردن. عمل کردن.
- اعمال نفوذ کردن، نفوذ و قدرت را بکار بستن. از مقام خود در انجام دادن کاری استفاده کردن. اعتبار و شخصیت خود را بکار بردن
- اعمال نفوذ کردن، نفوذ و قدرت را بکار بستن. از مقام خود در انجام دادن کاری استفاده کردن. اعتبار و شخصیت خود را بکار بردن
